شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
ای معـدن شجـاعت وای کـوه اقـتـدار فصل تو هست فـصل شکـوفاییِ بهـار مِهراز تو بُرده جلوه وماه ازتوشرمسار نام حـسـن مـبـارکت ای صاحبِوقـار
ایکه بهشت باهمه آفاق مست توست بخششهرآنچه هست زانفاق دست توست
خُلـقخـوشتمـعـلماخـلاقانـبـیـاست روی مــهِ تـوآیــنـۀ جــمـعاولـیـاسـت
تقـوای تـومـعـادل تـقــوایاتـقـیـاسـت اخلاص تو خلاصۀ اخلاص اوصیاست قرآن به وصفت حضرت توغرقآیه شد
اسـلام در پــنـاه شـمـا زیـرسـایـه شـد
تـومـایۀ سـروری وغـرق مـصـائـبی ازسـخــتـیِ زمـانـه قــریـن نَــوائـبــی
با اینکه شیعه را توامامی تو صاحبی آری تـمـام عـمـر، تو ازدیـده غـائـبی
راضی بههـرقـضای الهی شدی ولی
چون عـترت حسین نـدیـدی بـلا،بـلـی
از دشـمـنان اگـر چه تـوآزاردیدهای؟ آیا چـوعـمـه کـوچه وبـازاردیـدهای؟
خود را اسـیـرتهـمت بـسـیاردیـدهای؟ دراوج غـصـه،خـنـدۀ کـفـار دیدهای؟
اهل حـرم اسـیـر بـه زنـدان نـدیــدهای
رأسبـریـده گـوشـۀ ویـران نـدیــدهای
شام بـلا کـجــا و غــم ســامــرا کـجــا طشت طـلا کـجـا و غـم مـاجـرا کـجـا
فکر غـم و مـصـیبت و داغ وبلا کجا هجده سـربـریـده بـه نِی بـرمَـلاکـجـا
آیا حـرمـسـرای تومـحـنت کـشـیدهاند؟
اهل حـریـم توهـمـه تهمت شـنـیـدهاند؟
وای از ورود کـوفه وتوهـینِ برامـام وای از هجوم سنگ به زنها زروی بام
وای از زنان هـرزه ومردان بد کـلام وای ازنگـاههای کـنـیزی زبـزم شـام آقا سرت سلامت از این حرفهای زشت ایدل خموش باش از این ماجرای زشت